Wednesday, May 16, 2007

اسب را کجا ببنديم؟

رسيدن اسب، رسيدن درشکه نيست اما درشکه که آمده باشد اسب هم حتما آمده. اسب به تنهايی آسان و سبک می رود. مرتبت اسب بودن اسب، به درشکه ای ست که می کشد.


پس لوکوموتيو را به عقب قطار ببنديم که رسالت لوکوموتيو هل دادن واگنهاست نه کشيدن خويشتن

Tuesday, May 15, 2007

از ديوارنويسيهای يک ديوانه - يار مفروش به دنيا

يار مفروش به دنيا که بسی سود نبرد
آنکه يوسف به زر ناسره بفروخته بود


Tuesday, May 01, 2007

از ميان خبرها - اکران مجدد فرهنگ چک و لگد

و اينچنين است که پس از لختی فراموشی، دوباره فرهنگ چک و لگد در خيابانها اکران عمومی شد. مهرورزی از شانه ی خاکی با لبخند شروع شد و حالا کار به معاشقه روی آسفالت و خط ممتد کشيده!

بالاخره دندانهای کرم خورده از پشت لبخند بتونه کاری شده بيرون می افتند، که افتادند. چک و لگد ظاهرا در اين مرز پر گهر هنوز ابزار مناسبی برای حال آوردن ساده لوحان است. باشد تا بلکه لگدها به نقاط مناسبی اصابت کنند و مِن بعد لگدخوردگان به حرفها و لبخندها بهتر و عميقتر توجه کنند!

زياده نمی ورزم! از تکرار اين مکررات می پرهيزم که ديگر به هيچ کار نمی آيند.

در مجموعه عکسهای اين اکران عمومی، اين عکس توجهم را جلب کرد. ابروها، ساعت مچی و درجه های روی ساعد خانم مهرورز که از مهرورزان دهه ی شصت کاملا متفاوتش می سازد.





بازگشت به آرشيو موضوعات روز