Tuesday, August 11, 2009

سگهای رها شده برای دريدن را هدف مگير

سگهای رها شده برای دريدن را هدف مگير. آنها را سالها در پستوهای فراموشخانه ها و تاريکخانه ها می بندند تا کسی را نبينند و نشنوند. آنها سالها تنها يک صدا می شنوند و يک چهره می بينند. همان چهره ای که جلوی آنها قرص نانی می اندازد و اين بزرگترين کرامت برای آنهاست. جهانشان به کوچکی همان دخمه ای ست که در آن تربيت می شوند و ذهن سياه و متعفنشان بوی همان سياهچاله ها را می گيرد و متصاعد می کند. آنها او، آن سياهدلی را که يگانه و تکصدا برايشان وعظ می کند خداوندگار خويش و جهانيان می دانند. آماده و دست آموز می شوند تا هرآنچه غير خداوندگارشان است بدرند. هر صدای ديگری را خفه کنند.

تمامی اين سگها سالها تربيت و تغذيه می شوند تا يک روز برای دراندن رها شوند. تا خداوندگار درهای دخمه ها را باز کند و آنها را به ميدان بريزد. تا خداوندگار درهای تاريکخانه ها را باز کند و مخالفانش را به خورد سگها بدهد. اين سگها رنگ نمی بينند. آنها با سکون و سکوت کاری ندارند. آنها فقط حرکت می بينند و به حرکت و صدا حمله ور می شوند.


سگهای رها شده برای دريدن را هدف مگير. آن خداوندگار اهريمنی را هدف بگير که سگهايش را پرورانده و رها کرده.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home