Sunday, February 25, 2007

چرا به من لابه می کنی خواجه؟

چه دردمندانه می گفت قاضی شارح در سريال سربداران. صدايش اين روزها زياد در سرم می پيچد: چرا به من لابه می کنی خواجه؟
خواجه ای از سنگينی خراج توغای تيمورخان مغول، پيش قاضی شارح لابه می کرد و قاضی می گفت چرا به من لابه می کنی خواجه. توغای ديوانی و حساب و کتاب نمی دانست. بربر بود و فقط شمشير و خراج می شناخت.
چه حسی دارد مهندسی که دستور می گيرد سايتی را فيلتر کند؟ در لحظه ای که دارد سايتی را به ليست ممنوعه اضافه می کند در درونش چه می گذرد؟ همان چيزی نيست که در درون قاضی شارح می گذشت؟
مغولان نه ديوانی می دانستند نه معماری، نه طبابت و نه هيچ علم ديگر. شمشير می شناختند و ارعاب. و ما برايشان ديوانی کرديم و معماری و مملکت داری تا بالاخره مغلوب فرهنگمان شدند و در ما حل شدند. اما سالهای سياه و خون آلود و شبهای بی روزن آن ايام سر جايش است و در تاريخ ثبت شده. دوران حضيض ملتی که قاضی شارحهايش می گفتند چرا به من لابه می کنی خواجه؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home