Friday, February 16, 2007

چرکابهای واپسين يک دمل چرکی

پيش از آنکه به اين مطلب بپردازم، عنوانی که برای آن برگزيدم مرا به جای ديگری پرتاب کرد و آن توجه به فضای عمومی نه چندان دلپذيری ست که بر ما حاکم و غالب است و اينجا و آنجا چرکاب می ريزد!
هر مطلبی که نوشته و يا بيان می شود، فارغ از سطرهای نوشته و نانوشته يا سطرهای سپيد و سياه، به دو بخش قابل تفکيک است. يک بخش آنچه بيان می شود و بخش ديگر چرايی آن. يک بخش آن است که چه و چه ها گفته می شود و بخش ديگر آن است که چرا گفته می شود و چراهای ديگر پيرامون گفته شدنش. و حال بپردازم به خود مطلب:


پيرامون زخم و چرک و چرکاب و درد و لجن و دمل با کاربرد استعاری تا دلتان بخواهد خوانده ايم و نوشته ايم و گفته ايم، ولی شنيدن اين کاربرد استعاری از کسی که در عالم واقع و بصورت غير استعاری با اين مفاهيم سر و کار دارد، بعد ديگر و تاثير مضاعفی به آن می دهد! شنيدن اين استعاره از کسی که وقتی می گويد چرک، بدن و باکتری و سلول و ژن را تا خرتناق می شناسد و غير از داشتن شناسنامه و شجره نامه ی موضوع، مواجهه ی روزانه و حضوری هم با موضوع دارد، واقعيترش می کند شايد!
موضوع از اين قرار است که امروز با محققی که پزشک متخصص مجربی هم هست بحثی داشتم پيرامون اصلاحات در طول زمان و اينکه کجا ايستاده ايم. استاد در پس بيانش معتقد بود که پديده ی احمدی نژاد يک ضرورت تاريخی است و می گفت اين مثل چرکابهای آخر يک زخم قديمی ست.
در مورد زخم و چرکابش که شکی نيست. ولی آنجا که جای شک دارد رو به التيام بودن زخم و چرکاب آخر بودن اين پديده است! نشد که آرامش اين بزرگوار را بر هم زنم و بگويم اگر در جای اين زخم قديمی يک کلنگ فرو کردند تکليف چه می شود!
البته شکی نيست که نقطه نظر استاد کاملا متين است و در دراز مدت تعبيری درست ارائه می دهد، ولی از بد حادثه اين ماييم که در سر بزنگاه سبز شده ايم.
در حال حاضر هم مثل تصوير يک دهانيم که در حال فرياد و در وضعيتی که تا جا دارد باز شده، منجمد و خشک شده...

0 Comments:

Post a Comment

<< Home