Friday, December 15, 2006

آن مرد رای داد

آن مرد آمد. آن مرد خسته است. آن مرد کلافه است. آن مرد نااميد است. آن مرد له شده و لگدمال است. اما هست. آن مرد به هيچ گرفته شده. آن مرد با عدم برابر شده. آن مرد هميشه بين بد و بدتر انتخاب کرده. آن مرد هميشه وجه المصالحه شده. بازيچه شده. پاسکاری شده. آن مرد هرجا که توانسته فرياد زده و گفته که هست. آن مرد لس آنجلس نشين نيست. آن مرد تجارت نمی کند. آن مرد کارخانه و شرکت ندارد. آن مرد پاسپورت هم ندارد ولی شناسنامه دارد. آن مرد از پول نفت وام گرفته ولی با آن نه خانه ای می تواند بخرد نه ماشينی. آن مرد هر روز از کنار قصابی رد می شود ولی هفته به هفته گوشت نمی خورد. آن مرد قهر کرده بود. به اکثريت خاموش پيوسته بود. آن مرد ياد گرفته که درهر فرصت مناسبی حضورش را به کسانی يادآوری کند که به هيچ گرفتندش.
آن مرد آمد. امروز صبح از قهر در آمد و يکبار ديگر هم رای داد تا بلکه گوشهای کر مصلحتی، صدايش را بالاخره بشنوند. ما هم به احترامش يکبار ديگر رای داديم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home