Friday, June 08, 2007

ای تف به اين شتر کج بار!

هندسه و جبر دبيرستانی را دوست داشتم. همه چيز جواب دقيق و تميز داشت. آن اصول اقليدسی يک جور قاطعيت دوست داشتنی داشتند. همه چيز ملموس و جهان شمول بود. معادلات و فرمولها تميز و خوش فرم بودند. می شد به آنها ايمان آورد و سوگند خورد! با آن ذهنيت شکل گرفته و قبراق راهی کشف جهان شديم! يادم هست اولين باری که با راديکال منفی و اعداد مختلط آشنا شدم، کلی دمغ شدم. يک جوری آن عدد منفی را بردند زير راديکال که خومان هم نفهميديم که چطور پذيرفتيم! چون با پذيرفتن آن بسياری مسائل پيچيده را می شد حل کرد پذيرفتيم. گفتند فرض می کنيم عدد منفی يک زير راديکال می رود و اسمش را می گذاريم i.
نيست، ولی فرض می کنيم هست! کمی بعدتر دو خط موازی هم به هم رسيدند و بعد سر و کله ی تبديل فوريه پيدا شد و بحث تقريب و تخمين و چشم پوشی و رسيديم به لفظ نامبارک محاسبات عددی! اصول و سنگرها يکی پس از ديگری فرو ريخت. حقيقت را خورد خورد به خوردمان دادند تا از معادلات تميز و دقيق برسيم به فرض و تقريب و چشم پوشی و برسيم به جهانی شلوغ و بی قاعده که برای دريافت هر چيزش بايد پذيرفت و چشم پوشی کرد. جهان واقعی.
کاش از همان اول آن عدد ولدالزنای i را به رسميت نشناخته بودم و به اين کابوس نمی افتادم که بار شتر ما از همان روز کج شد!

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

يک توضيح کوچک:
از دوست عزيزم آرش که طی يک تذکر قانون اساسی املاء درست کلمه ی دمغ را يادآور شد ممنونم!
بار کج آن شتر همه جا چوب می زند

2:18 AM  
Anonymous Anonymous said...

يک توضيح کوچک:
از دوست عزيزم آرش که طی يک تذکر قانون اساسی املاء درست کلمه ی دمغ را يادآور شد ممنونم!
بار کج آن شتر همه جا چوب می زند

2:24 AM  
Blogger Unknown said...

خيلي از اين نوشتت خوشم اومد
چون منم دقيقا روزي كه عدد منفي رو زير راديكال ديدم حس عجيبي داشتم!
و نظرم رو خيلي چيزا عوض شد
وقتي هم كه دوتا خط موازي در بينهايت
به هم رسيدن
همه چيز ريده شد توش

11:54 AM  

Post a Comment

<< Home