Thursday, December 28, 2006

طنز - يلدا بازی با کلی تاخير

از طرف دوست خوبم (آلما) به يک بازی سريال دعوت شدم. از شکل بازی بر می آد حداقل يک هفته چرخيده و ما ته گردونه نشستيم. قراره 5 ويژگی از خودمون بگيم و 5 نفرو به بازی دعوت کنيم. در واقع حالا توپو انداختن تو زمين ما! چون دير شده احتمالا بشه جر زد.


  • يک - از اونجايی که بچگی ها اگه توپمون می افتاد تو حياط همسايه هميشه توپمون پاره می شد، من هم آدم بد اخلاقی هستم و اين توپو پاره می کنم و به کسی پاس نمی دم! هرکی خودش اومد توپو گرفت، خونش پای خودش. با ايميلها و پيغامهای موبايل که صد دست می چرخه هم ميونه ی خوبی ندارم. می گيرم ولی معمولا به کسی نمی دم! من کوچه ی بن بستم!

  • دو - از اونجايی که آدم چموشی هستم می گم چرا 5 ويژگی؟ من 4 تا می گم.

  • سه - از اونجايی که مشکلات کاليبری سنگينی دارم که با يک مزرعه سنجد هم قابل اصلاح نيست، می گم 4 تا هم زياده. 3 تا می گم

  • چهار - از اونجايی که خيلی تو رودربايستی و معذوريت اخلاقی گير می کنم يه بند ديگه هم می نويسم

  • پنج - از اونجايی که حافظه ی کوتاه مدتم تعطيله و مخصوصا مسائل کم اهميتو فوری فراموش می کنم پنجميشم نوشتم

  • پنج -ج- ياد يک حکايت قديمی هم افتادم که نمی دونم به کدوم بند مربوط می شه يا نمی شه. به همين دليل می گم!

    پيرمردی که معرکه گرفته بود و عده ای رو دور خودش جمع کرده بود، دستشو گرفت به ديوار که از جاش بلند شه و گفت ای داد از جوونی! در حينی که داشت به سختی از جاش بلند می شد از دستش در رفت و يه چيزی گفت قارپ! نگاهی به جمع کرد و گفت : بين خودمون هم باشه جوونی هم گهی نبوديم!

    آهان! يادم اومد چه ربطی داشت! ما گفتيم توپو پاره می کنيم، ولی در واقع چاره ای جز پاره کردن توپ نداريم! چون هم ما پای شوت نداريم، هم همسايه هامون همگی توپ-پاره-کن و بی اعصاب هستن! اينه که خودمونو ضايع نمی کنيم و می گيم اعتقادی به شوت نداريم! ضمن اينکه بازی و شوت بيات شده ديگه. مرحمت زياد


  • بازگشت به آرشيو مطالب طنز و هزل

    0 Comments:

    Post a Comment

    << Home