Wednesday, December 27, 2006

از مطالب ديگران - محدوديت ذهنی يا محدوديت واقعی

اين مطلب را از يک ايميل برداشتم و متاسفانه منبعش مشخص نيست. ولی بخاطر جذابيت مطلب آنرا با پاره ای تغييرات می آورم:

حيوانات به سادگی به ما نشان می دهند که چطور می توان محدوديتهای ذهنی تحميل شده را پذيرفت . کک، فيل و دلفين مثالهای خوبی هستند.
اگر يک کک را در ظرفی قرار دهيم از آن بيرون می پرد . پس از مدتی روی ظرف را سرپوش می گذاريم تا ببينيم چه اتفاقی رخ می دهد . کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و با کمی سر درد پايين می آيد. دوباره می پرد و همان اتفاق می افتد. اين کار مدتی تکرار می شود. سر انجام در ظرف را بر می داريم. کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع سرپوش برداشته شده. درست است که محدوديت فيزيکی رفع شده است ولی کک فکر می کند اين محدوديت همچنان ادامه دارد.
فيلها را مي توان با محدوديت ذهنی کنترل کرد . پای فيلهای سيرک را در مواقعی که نمايش نمی دهند می بندند . بچه فيلها را با طنابهای بلند و فيلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه. به نظر می آيد که بايد بر عکس باشد زيرا فيلهای پرقدرت به سادگی می توانند ميخ طنابها را از زمين بيرون بکشند ولی اين کار را نمی کنند. علت اين است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشيده اند و سعی کرده اند خود را خلاص کنند. سرانجام روزی تسليم شده، دست از اين کار کشيده اند. از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و می ايستند. آنها اين محدوديت را پذيرفته اند.
دکتر ادن رايل يک فيلم آموزشی در مورد محدوديتهای تحميلی تهيه کرده است . نام اين فيلم "می توانيد بر خود غلبه کنيد" است. در اين فيلم يک نوع دلفين در تانک بزرگی از آب قرار می گيرد. نوعی ماهی که غذای مورد علاقه ی دلفين است نيز در تانک ريخته می شود . دلفين به سرعت ماهيها را می خورد . دلفين که گرسنه می شود تعدادی ماهی ديگر داخل تانک قرار می گيرند ولی اين بار در ظروف شيشه ای. دلفين به سمت آنها می آيد ولی هر بار پس از برخورد با محافظ شيشه ای به عقب رانده می شود. پس از مدتی دلفين از حمله دست می کشد و وجود ماهيها را نديده می گيرد. محافظ شيشه ای برداشته می شود و ماهيها در داخل تانک به حرکت در می آيند. آيا می دانيد چه اتفاقی می افتد ؟ دلفين از گرسنگی می ميرد. غذای مورد علاقه ی او در اطرافش فراوان است، ولی محدوديتی که دلفين پذيرفته است او را از گرسنگی می کشد .
ما دلفين نيستيم. فيل و کک هم نيستيم، ولی می توانيم از اين آزمايشات درس بگيريم زيرا ما هم محدوديت هايی را می پذيريم که واقعی نيستند. به ما می گويند يا ما به خود مي گوييم نمی توان فلان کار را انجام داد و اين برای ما يک واقعيت می شود. محدوديت ذهنی به محدوديتی واقعی تبديل می شود و به همان مستحکمی . چه مقدار از آنچه ما واقعيت می پنداريم واقعيت نيست بلکه پذيرش ماست؟
ما ياد می گيريم تا همان ارتفاع درپوش شيشه ای بپريم انگار...

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Salam ba ye ba`hse aashnaye tekrari chetori?
Bia az yek nazare dige be ye bache fil negah konim,az vaghti khdesho mishnase va mitoone mostaghel az galle rah bere sahebash ye tanaabe toolani be pahash mibandan,avval talash mikone ke rahaa beshe vali nemishe har chi bishtar talaash mikone feshaare bishtari too paahaash hes mikone, ta inke dard baes mishe dast az talaash bar dare shayad be in fekr kone ke rahaaee ye tavahom boode? Va az azal ta abad hamishe hamin tour boode? Va in mishe ke shayad ye ma`nie jadid az azadi baraye khodesh tariff mikone,oon ham AASAYESH VA AARAAMESHE…bache fil dige hala baraye khodesh ye feele gonde shode hala ghodrate oon ro dare ke har tannabi ro pare kone VALI az tarse hamoon darde dourane bachegi hazer nist emtehanesh kone,oon be aazaadi ba ta`rife khodesh reside yani AARAMESH VA NABOODE DARD!…

10:27 AM  

Post a Comment

<< Home