Tuesday, October 24, 2006

حالا ديوارنويسيهای يک ديوانه

چرا ديوار نويسی؟ بارها وقتی متوجه شدم که اشتباهی رو تکرار کردم که قبلا جور ديگه ای مرتکب شده بودم، به اين نتيجه رسيدم که ذات زندگی آدمو مشغول می کنه و فريب می ده. باعث می شه چيزايی يادش بره. بنابراين آدم احتياج داره چيزايی رو مرتب به خودش يادآوری کنه. يک روش جنون آميز واسه اينکار اينه که آدم رو ديوار اتاقش با يک قلم نقاشی و رنگ، چکيده چيزايی که قراره يادش نره بنويسه. چرا ديوانه؟ چون اگه يه بنگاه-چی واسه فروش خونه بياد، ميگه اينجا يه ديوونه ساکن بوده
حالا قراره ما اين ديوارنويسيها رو اينجا با اندکی سانسور تا جايی که خيلی مست نباشيم بياريم! به اوليش اشاره ای شد
رفتن رو انتخاب کن، نه راه رو
از آنجايی که ديوارنويسی اين موضوع از توضيحش خيلی بهتره ترجيح می دم روش پارازيت نندازم! خفه ترين توضيح ممکن برای اين جمله که برای من کيلومترها توضيح داره، اينکه ما هميشه انقدر در انتخاب راه مشغول و سردرگم می شيم که رفتنو فراموش می کنيم و سر جای قبلی فقط به راه فکر می کنيم. اصل رفتنه. وقتی بری، راه خودش تعريف می شه و زير پا مياد
اين ديوار نويسی اول بود. بقيه ديوارنويسيها رو با اسم ديوارنويسی ميارم. البته اگه مدتی موندنی شديم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home