Thursday, October 19, 2006

دفتر از نوشته های پريشان بشوييم؟ يا آب گنديده

اگر حافظه درست ياری کند، سعدی جايی می گفت دفتر از نوشته های پريشان شستم. به شخصه علاقمند بودم شيخ اجل دست به اين کار نمی زد. خصوصا وقتی به ياد شعر پريشان مربوط به زينت مرد می افتم که ظاهرا شسته نشده! چی شد که اينو گفتم؟ پيش از اينکه به اين موضوع فکر کنم ياد مطلب ديگری افتادم. بو علی سينا شبی تابستانی در يک آسياب به اتکای نوشته های يک کتاب که دلالت می کرد شب باران نخواهد باريد، در هوای آزاد خوابيد. آسيابان به اتکای سگش که شبهای بارانی داخل آسياب می خوابيد، به بو علی توصيه کرد شب را در آسياب بخوابد. چون آسيابان پير گوشهای سنگينی داشت و شب نمی توانست در آسياب را باز کند. بوعلی بر عقيده اش پا فشرد. نيمه شب باران باريد و بوعلی هم از خواب افتاد و هم سراپا خيس شد. صبح بعد آسيابان بوعلی را ديد که کتابی را در آب جوی می شويد. در شگفت شد و علت پرسيد. بوعلی گفت وقتی سگی بيش از نوشته های اين کتاب می داند، نوشته های اين کتاب را بايد شست! در اين مورد هم علاقمند بودم بوعلی اينکار را نمی کرد
اينها را گفتم که بگويم مسئله اين است. دفتر از نوشته های پريشان بايد شست يا نه. طبق معمول هم جواب قطعی ندارد. اگر قرار باشد نشوييم، می شود کيلومترها اجابت مزاج و اگر کلا بشوييم می شود سکوت متمادی. از آنجايی که بنده پيش از اين تجربه ی سراپا خيس شدن داشته ام گمان کنم عاقلانه تر اين است که مراقبه ی ديرين خويش را بيهوده نشکنم و کماکان طريقت سکوت پيشه کنم. البته از نوع سکوت نسبی! نوشتن شهوت دارد و مثل يک شير است که اگر بيهوده باز شود، جهانمان را آب می برد
البته آب از نوع گنديده

0 Comments:

Post a Comment

<< Home